غلامرضا زوزنی| شهرآرانیوز - یکی از مفاخر مشهدی که در عرصه تئاتر، سینما و تلویزیون فعالیت داشت، مرحوم رضا سعیدی بود. او که تنها ۴۶ سال داشت، تا آخرین لحظه عمرش جلو دوربین و سر صحنه ضبط بود.
مرحوم سعیدی تازه پا به دوران نوجوانی گذاشته بود که برای بازی روی صحنه تئاتر مشهد رفت. در تئاتر مشهد بعد از بازیگری، کارگردانی هم میکرد. بازی در نمایشهای رضا صابری و کارگردانی نمایشهای نمایشنامهنویسان معتبر، همچون بهرام بیضایی ازجمله فعالیتهای شاخص او در تئاتر مشهد بود. بازی سعیدی در نمایش «مظلوم پنجم» چنان خیرهکننده بود که داوران دومین جشنواره تئاتر فجر او را بهعنوان بهترین بازیگر مرد برگزیدند. قدیمیهای اداره فرهنگ و ارشاد اسلامی مشهد او را خوب به یاد دارند؛ چراکه در جوانی کارمند این اداره شده بود.
چند سال بعد، یعنی حوالی سال ۱۳۵۳، در تئاتر که اسم و رسمی پیدا کرد، وارد عرصه سینما و تلویزیون شد. بازی در فیلمهای سینمایی بهیادماندنی همچون «مارمولک» به کارگردانی کمال تبریزی و «دیوانهای از قفس پرید» ساخته احمدرضا معتمدی در صدر فعالیتهای سینمایی او قرار دارد. سعید سهیلی هم که مجذوب بازی مرحوم سعیدی شده و نقشآفرینی و هنرنمایی او را در تئاتر مشهد دیده بود، برای بازی در فیلم سینمایی «مردی شبیه باران» (۱۳۷۵) از او دعوت به همکاری کرد. سریال «روژان» به کارگردانی ماشاا... شاهمرادیزاده هم ازجمله سریالهایی است که یک فیلمساز مشهدی آن را برای سیما تولید کرده و از مرحوم سعیدی برای بازی در آن سریال بهره برده است.
رضا سعیدی درست روزی که برای بازی در سریال «بوی گلهای وحشی» سر صحنه در رامسر حضور داشت، بر اثر عارضه قلبی دار فانی را وداع گفت. نقشآفرینی او در سریال «ولایت عشق» ساخته مهدی فخیمزاده که به بخشی از زندگی امام هشتم (ع) میپرداخت، یکی از هنرنماییهای بهیادماندنی او در تلویزیون بود. همکاری بعدی او با فخیمزاده در سریال «تنهاترین سردار» رقم خورد. «فرار بزرگ» ساخته محمدحسین لطیفی و «بانویی دیگر» به کارگردانی سیروس مقدم، خاطرات دیگری از این بازیگر مشهدی را برای بینندگان ماندگار کرده است.
لبخند روی سردیس
این روزها یکی از اقدامات شهرداری مشهد برای پاسداشت مشاهیر شهر ساخت سردیس آنان توسط مجسمهسازان خبره کشوری بود که سردیس رضا سعیدی نیز در میان ۲۰ مجسمه ساختهشده قرار داشت. هاشم شفیعی که خودش در دانشکده سینما و تئاتر درس خوانده، در نخستین سمپوزیوم مجسمهسازی مفاخر مشهد، سردیس مرحوم رضا سعیدی را ساخته است. این مجسمهساز میگوید برای اینکه بتواند با شخصیت مرحوم رضا سعیدی بیشتر آشنا شود و سردیسی نزدیک به شخصیت این بازیگر بسازد، با چند نفر از دوستان و آشنایان مرحوم گپ و گفت داشته است. آنچه که از همه بیشتر برای شفیعی جذاب بوده، اخلاق مرحوم سعیدی بوده که آن را در قالب یک لبخند روی سردیس پیاده کرده است: «همه دوستان و آشنایانی که با او در ارتباط بودند و من برای ساخت سردیس با آنها صحبت کردم، براین باور بودند که رضا سعیدی فردی بااخلاق، مهربان و خوشبرخورد بوده و برای اطرافیانش اخلاقی بهیادماندنی داشته است. برای همین من سعی کردم این ویژگی شاخص را در آن لبخند کشیدهاش شبیه به یک تبسم در چهرهاش ایجاد کنم. این شد که هر کس سردیس را دید، برایش پذیرفتنی بود. به نظرم آنچه که باعث میشد او در یادها بماند و حتی در فیلم و سینما فعالیت کند، همین اخلاق نکویش بوده است و این ویژگی اخلاقی در کنار جنبههای هنریاش باعث شده است که او در میان ۲۰ چهره فاخر مشهد قرار بگیرد.»
رضای نقش آفرین
محمدعلی لطفی مقدم*| جشنوارهای در بیرجند برگزار شده بود و من داورش بودم و مرحوم رضا سعیدی در مقام بازیگر و کارگردان اثری را آماده کرده بود که همه داوران متفق القول بودیم او بهترین بازیگر این جشنواره است. او برای کارهایش حساسیت داشت و سعی میکرد با کارش علمی برخورد کند و شخصیتی را که بهش سپرده میشد، جدی میگرفت. مرحوم سعیدی از آن دسته بازیگرانی بود که فیزیک مناسب بازیگری و شخصیتهایی را که بازی میکرد، داشت و به معنای واقعی نقش آفرین بود. به توضیحات داخل نمایشنامه و نمایش یا به صحبتهای کارگردان بسنده نمیکرد. روی آن بسیار تمرکز میکرد و نقشش را دوباره میآفرید. نتیجهای که حاصلش تلفیقی از خواسته نمایشنامه نویس، کارگردان و بازیگر بود. این جامعیتی که در نقش به وجود میآمد، حاصل وسواس او بود. حتی با کارگردان بحث میکرد و استدلال میآورد و بیشتر مواقع کارگردان را قانع میکرد. او توانایی ویژهای در درک نقشش داشت؛ این درک برای یک بازیگر اولین سرمایه است. از مشهد که رفت، ارتباطم با او کم شد، اما فکر میکنم به چیزی که حقش بود نرسید. توانایی و استعدادش بیشتر از آن چیزی بود که مطرح شد. چندسالی هم که مسئول بازبینی چندین جشنواره بودم و برای اجراها میرفتم، همیشه کارهای او یک سروگردن بالاتر از دیگران بود. کار در تهران همیشه شرایط ویژهای داشته است و رضا سعیدی هم به سبب عشقی که در وجودش برای هنر بود، با سختی توانست به فضای فیلم و سینما و سریال راه پیدا کند. هرگز او را ندیدم که برای دستمزدش با کسی بحث کند؛ هر چه بود برای هنر و کیفیت کارش بود.ای کاش او در مشهد میماند، اما اجل به او مهلت نداد.
*پیشکسوت تئاتر.
چون مشهدی بود
رضا صابری*| همکاری مرحوم سعیدی با من بعد از پیروزی انقلاب اسلامی آغاز شد و تا زمانی که به تهران مهاجرت کرد، همچنان با هم در ارتباط بودیم. مرحوم سعیدی در حوزه بازیگری تازه بال گشوده بود که عمرش اجازه نداد بیشتر از این اوج بگیرد. مطمئنم اگر عمر مجال میداد، در سینما و تئاتر بیشتر میدرخشید. اولین نمایشی که با او به جشنواره فجر رفتیم، «خانات» بود. در سال بعد با «مظلوم پنجم» به فجر رفتیم و او جایزه برد. خوشحالم در بیشتر آثار شاخصی که برایم مهم بودند، او بازی کرد. این همکاری بهترین خاطره من با اوست که در آن درخشان بود.
مرحوم سعیدی، بازیگری خلاق و علاقهمند به تئاتر و در کارهایش پرشور و شاداب بود؛ نمونه این روحیات در افرادی همانند او کمتر یافت میشود. این خصوصیاتش اول به دلیل خلق و خوی خراسانی و مشهدیاش بود و بعد برای اینکه تلاش میکرد با گروههای خوب فعالیتش را دنبال کند.
بازیگرانی همچون او که برایشان تئاتر اهمیت دارد، منفعل نیستند. مرحوم سعیدی هم مدام تلاش میکرد جایگاهش را در نمایش بیابد و دائم با من گفتگو میکرد. برایش فرقی هم نداشت که چه نقشی دارد. این روحیه را کارگردانان تئاتر میپسندند. خیلی خوب است که وقتی به یک بازیگر اطمینان میکنی و کار را به او میسپاری، او هم با جدیت و تلاشش جواب اعتمادت را میدهد. متأسفانه در نسلهای امروزی این حس گفتگو، تعامل و چالش میان بازیگر و کارگردان تئاتر کمتر وجود دارد. مرحوم سعیدی، چون حرفهای بود، این روحیه را در خود پرورانده بود.
*نویسنده و کارگردان تئاتر